کوچی گری و تأثیر ان  بر مردم هزاره

به نام خدا و  درود بر روح پاک شهدا بالخصوص  رهبر شهید  بابه مزاری بزرگ و یاران  با وفایش  و باعرض سلام محضر حضار گرامی  دانشمندان ، چهره های سیاسی ، فرهنگی  و ملی مردم  و کشور ما .

نخست از همه به نمایندگی از بنیاد رهبر شهید  بابه مزاری  در سویدن ، هفدهمین سالروز شهادت  پیشوای شهید و یارانش را به  تمام  مردم رنج دیده و قهرمان خویش و ملت های تحت ستم ، خانواده رهبر و یادگار رهبر شهید ، تسلیت عرض میدارم .

و به نماینده گی از شورای موسسین ، هیئت اجرائیه و اعضای بنیاد رهبرشهید در سویدن  محضر مهمانان گرامی  بالخصوص ، مهمان عالی قدر ، دانشمند گرامی ، یار و همرزم رهبر شهید ، استاد  شفق بزرگ  را در محفل امروزی خیر مقدم عرض میدارم .

موضوعی را که میخواهم خدمت شما عرض نمایم "  کوچی گری و تاثیر آن بر مردم هزاره  " میباشد .

کلمه کوچی برای هیچ فردی از مردم  و هموطنان ما نا آشنا نیست . بالخصوص بزرگان  همه میدانند  که  در کشور ما قبیله یی به کوچی  مسما  است که  فقط  دروسط فصل  بهار  با رمه های  گوسفند و بز و گله های شتر و الاغ  سرو کله شان پیدا شده و  کشت زار مردم  محل  را  بی باکانه  زیر پای رمه ها و گله های  حیوانات شان نموده و  تا آخر فصل تابستان  به چپاول  للمی زار ها  ، دشت و دمن ها  و حتا کشت زار های مردم می پردازند و با شروع تیرماه  بعد از فروش جبری  اشیای  بدرد نخور  و فرسوده شان  ، دوباره  از منطقه کوچ کرده و راه مناطق گرم سیر خارج از افغانستان را  در پیش می گیرند .

تاریخ شاهد است که  عبدالرحمن  برای سرکوب نمودن ملت هزاره  از نیروی عظیم  قبایل  جنوب کشور بهره خوبی گرفت  و با ندای  حکومت  قبیله سالاری ، تمام قبایل غلزایی را علیه هزاره ها متحد ساخته و به نیروی بزرگ پشتیبان دولت  خود تبدیل نمود .

قبایل جنوب دیورند عامل ونیروی اصلی  پشتیبان دولت در قتل عام هزاره ها  به شمار می رفت ، با شکست مقاومت هزاره ها  در ارزگان و دای چوپان ، امیر ستمگر تمام دارایی و زمین های مردم  هزاره  این نواحی را به  قبایل بزرگ  پشتون های آن طرف خط دیورند بخشید و به قبایل کوچک  آنها فرمان داد که آزاد هستند تا با  گله های حیوانات  خود تمام مناطق هزارستان  را  در بهترین فصل سال برای همیش چپاول و تارج نمایند.

گوسفندان هزاره ها  که برای دولت مرکزی  از شیر و پشمش مالیه  پرداخته میشد حق خوردن علف زارهای دامنه کوه های  هزارستان را نداشتند اما  گوسفند کوچی که  تمام منافعش به جیب شخص صاحبش واریز میشد  حق داشت حتی  گندم و کشت زار هزاره را  نوش جان کند.

 

 

سوالی همیش  در ذهن من بود  که آیا واقعا این قبایل بی خانه و بی سرزمین هستند ؟

از یک قرن بدینسو نام کوچی یک پوششی است که  به شماری از قبایل غلزایی  افغان  یا پشتون داده شده و به مردم افغانستان چنان  وانمود شده است که  کوچی ها  خانه بدوش هستند و هیچ جا و سرزمین مشخصی  ندارند .  درحالیکه  برادران پشتون ما که  خود را باشنده گان حقیقی  وادی اطراف کوه سلیمان میدانند  چگونه ممکن میباشد که  در سرزمین  اصلی خود  با وجود  بیشتر از سه قرن حکمرانی  در این خطه ،  بی  جای ، خانه بدوش  و بی سرپناه باشند.

 من بعد از تحقیق فراوان و مسافرت های چندین باره در جنوب خط دیورند  حقایقی را دریافتم که :  در حقیقت هیچ قبیله یی از برادران پشتون  در هیچ یک از کشور های افغانستان و پاکستان  بی زمین و بی خانه  نیستند . تمام این قبایل که به نام کوچی  در فصل گرما بر مناطق هزاره  و شمال افغانستان  هجوم  می آورند ، همگی  سرزمین ، محل و خانه  دارند .  وادی بزرگی  درقسمت  شمال شرقی  بلوچستان پاکستان  از  منطقه  لورلایی  تا ژوب  و فورت منرو به شکل مثلث واقع شده  ، به همین قبایل تعلق دارد که هرساله به نام کوچی وارد افغانستان  میشوند و دست به چور ، چپاول  و تاراج دارایی مردم هزاره  و ملیت های دیگر افغانستان میزنند .  هر قبیله کوچی   منطقه یی به نام شان  دراین ساحه  در نقشه پاکستان دیده میشود .  دوستان میتوانند  در نقشه های پاکستان  در این ناحیه دقت نمایند .   کوچی  های که در افغانستان  می آیند بیشتر با پسوند خیل مسما اند که  بزرگترین  خیل های آن ها  سلیمان خیل ، اکا خیل ، ملا خیل ،  خاص خیل  ، ناصر خیل، و غیره هستند  و تمام این قبایل در همین ساحه  دارای زمین ، و منازل مسکونی  بوده و بیشتر شان در  بازار های ژوب ، لورلایی ، رکنی ، موسی خیل  ، قلعه سیف الله  و غیره  به تجارت  مشغول میباشند و اهالی این مناطق  همگی  دارای  شناسنامه  پاکستانی  هستند .   از این منطقه  همیش  دو تا سه  نماینده در پارلمان ایالتی  بلوچستان  پاکستان و بیشتر اوقات  یک نماینده در پارلمان مرکزی پاکستان  راه پیدا میکند . اکثر سران این قبایل در شهر های کویته و کراچی پاکستان  دارای زندگی  مرفع  هستند .

2 کوچی ها  آله دست حاکمان  وسیاست مدارن و پیشقراول  تروریزم و تجاوزگران ثابت شده اند.

تاریخ  گواهی میدهد که کوچی  ها همیش  باعث نا امنی در مناطق هزاره  شده و در هر دوره  پیش قراول تروریزم  ثابت گردیده اند.

در درازای  بیش از یک قرن  با سرازیر شدن کوچی ها به هزاره ستان دزدی ، راه زنی  و نا امنی افزایش می یافت و هرساله  انسانهای زیادی از مردم صلح  دوست و امن پسند هزاره  توسط این قبایل متجاوز  کشته و زخمی  میشدند .  مردم هزاره  شاهد درگیری های خونینی بین  مردم محل  و قبایل کوچی  در  یک قرن اخیر بوده  که همیش این درگیری ها  با قتل و کشتار و به سود کوچی و زیان هزاره پایان یافته  و تا امروز این روند ادامه دارد . با سرازیر شدن  کوچی  نه تنها امنیت بلکه ریشه های اقتصادی هزاره ها می خشکید و حاصلات مردم زیر سم شتران  و رمه های کوچی نابود میگردید.

در عصری که چندین نوع مالیه گزاف و ظالمانه دولتی شیره جان هزاره ها را  میگرفت  ظلم بی رحمانه کوچی ها به پشتیبانی دولت مرکزی و حاکمان محلی  غیر قابل تحمل برای هزاره ها بود و بیشتر مردمان هزاره  که از جور و ظلم دولت و کوچی  به ستوه می آمدند سرزمین آبایی شان را ترک و راه هجرت را درپیش میگرفتند که حکومت های محلی با گرفتن رشوه  زمین هزاره را  به  ملکیت کوچی  ثبت میکرد.

از نگاه سیاسی  کوچی ها همیش نیروی  مسلح دولت  مرکزی به حساب  آمده و از دولت های مستبد شاهی  تا نظام جمهوری  و دموکراتیک خلقی ، و دموکراسی غربی همه حامی و مدد گار کوچی در مقابل هزاره ها ثابت شده  اند .

در عصر حکومت های شاهی  کوچی  حاکمان مطلق  هزاره ستان بودند  و چهارپایان شان  ارزش بالا تر از انسان هزاره را داشتند ،  داود خان در عصری که تبل نظام جمهوری را  در مقابل جهانیان به صدا در آورده بود  اما  در هزارستان  قبایل کوچی را  حاکم مطلق  بر هزاره  گماشته و نماینده تام دولت خویش پنداشته بود .  با روی  کار آمدن تره کی  به رهبری حکومت دموکراتیک خلقی ، همه قبایل کوچی  خود را تره کی  معرفی میکردند و بر پیشانی  چهارپایان شان پارچه های سرخ  آویخته بودند . با مرگ تره کی همه  کوچی ها  خروطی شدند  و با گذاشتن یک صفر بر  شمارش ارای کوچی ها توسط  حاکم  جنایت کار و مستبد حفیظ  امین ، آمار کوچی ها از دوصد پنجا هزار  به دوملیون و پنجصد هزار بالا برده شد  . درهمه این دوره ها  هزاره  اجازه نگهداری  و حمل یک چاقو را نداشت ، اما کوچی ها زن و مرد با سلاح های دولتی مسلح بودند. با آزادی  هزار ستان در زمان تجاوز شوروی بر افغانستان ، در حدود یک دهه  نسل های جدید هزاره با کلمه کوچی  نا آشنا شدند  اما  با روی کار امدن   حاکمیت سیاه طالبان  کوچی  با  وسایط نقلیه  پیشرفته  و سلاح های مدرن  وارد هزارستان شده و از گذشته ها  پا را فراتر نهادند . انها اندیشه تقسیم سرزمین هزاره به قبایل مختلف خویش را در سر داشتند  .

پس  از فروپاشی نظام سیاه طالبان  با پشتیبانی  نیروهای  خارجی و نیروهای مسلح  متشکل از اقوام  هزاره ، ازبک و تاجک  زیر نام جبهه متحد شمال و تشکیل  حکومت های انتقالی و موقت  به رهبری حامدکرزی، یک فرد کوچی  توان برگشت به هزارستان را نداشت و براین باور بودند که با روی کار امدن حکومت ملی و مردمی  درافغانستان و پیاده شدن نظام دموکراسی حقیقی  درکشور، راه  رفتن شان به هزارستان بسته شده و دیگر این سرزمین به مالکین اصلی ان واگذار خواهد شد

اما کرزی با طرح ارائه  سهم ده کرسی پارلمان  به کوچی ها  زنده گی نوینی را برای این قبله بخشید  و این بزگترین امتیاز بی سابقه یی بود که نصیب این قبیله  بی هویت  گردید.

در عصر کنونی  کوچی ها به دو دسته  تقسیم شده اند  که دسته اول با دریشی و نکتایی  وارد دستگاه دولت شده و قدرت سیاسی را در اختیار گرفته اند  و دسته دوم  به عنوان نیروی الجاری  تابه دندان مسلح  دست به چور و چپاول و تاراج هستی و دارایی مردم  میزنند  

قبایلی که بنام کوچی  وارد افغانستان میشدند هیچ  کدام  درای هویت افغانستانی نبودند ، اما در عصر حکومت کرزی خان به همه این قبایل  تذکره های هویت از  ولسوالی ها و ولایت های  هزارستان توزیع گردیده است  و برای  تمام  ساکنین جنوب  خط دیورند  کارت انتخابات  توزیع گردید است.

کوچی های که از یکصد سال بدینسو  برساکنین بومی  افغانستان  ظلم و چپاول نموده اند  و  فعلا تمام امتیازات  را بیشتر از یک شهروند حقیقی  افغانستان  بدست  آورده اند  و در پارلمان  افغانستان  دارای ده کرسی  مستقل هستند ،  آیا اینها واقعأ  تابعیت افغانستان را  دارند ؟ آیا اینها  بی خانه و بی جای و بی زمین هستند ؟

ایا رئیس و نماینده گان  این قبایل در پارلمان  در داخل شهر کابل  در خیمه زنده گی میکنند یا هرکدام دارای تعمیر های شخصی هستند  ؟  پس شخصی که در کابل تعمیر شخصی داشته باشد چگونه خود را کوچی خطاب میکند .

اینجا است  که باید بدانیم که کوچی  یگ پوشش سیاسی است که شماری از سیاست مداران  متعصب  در همه دوره ها از آن به سود شان بهره برداری کرده و تاکنون هم میکنند . درحالیکه نه کوچی  وجود دارد و نه بیخانه  و بی سرزمینی  در میان  این قبایل  وجود دارد . وکوچی  یک پوشش سیاسی شده که هر پشتونی  میتواند  در پسوند نام خود گذاشته  و ادعای کوچی بودن را نمایند .

در اخیر بازهم تکرارأ عرض مینمایم که در حقیقت هیچ قبیله یی بی جای و زمین  در میان برادران پشتون ما و جود ندارد . بالفرض اگر چنین  قبیله یی بی جا وبی خانه و سرزمین هم وجود داشته باشد  که غیر ممکن به نظر میرسد ،  دراین صورت وظیفه دولت  ها است که به آنهای که هویت شهروندی کشور همسایه را دارند  اجازه  ندهد که بدون جواز قافله وار وارد کشور شده و زندگی شهروندان اصیل این کشور را نا امن سازند.   به آنهای که  واقعأ بی جا و زمین هستند و شهروند حقیقی افغانستان میباشند در وادی های  بزرگ  جنوب کشور در کنار دیگر قبایل  شان به انها زمین و خانه بدهند  و انها را  وادار سازد تا از زنده گی  صحرایی و بدوی وحشیانه دست کشیده و به زندگی انسانی  و متمدن  رو آوردند، که دراین صورت هم این قبایل  دارای هویت و آدرس مشخص خواهند شد  و هم  دیگر شهروندان کشور از حملات و تجاوزات  آنها مصئون گردیده و ریشه نا امنی و دشمنی میان ملیت ها  از بیخ برکنده خواهد شد.

 

 والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته