با سلام و درود بر روح پاک و مقدس شهدا ، شهدای گلگون کفن مردم ما ، از شهدای  اروزگان و چهل دختران  تا شهدای غرب کابل و افشار و از شهدای  مزار و دره صوف و بامیان و یکاولنگ  تا شهدای  علمدار رود و کرانی  کویته  بالخصوص  پیشوای شهید  مزاری بزرگ و یاران  و همسنگران  قهرمانش  که تا اخرین نفس در کنار رهبر شان استادند و مردانه جان باختند .

ما در هجدهمین سالیاد  شهادت  بزرگمرد تاریخ  مردم ما مزاری  بزرگ  و یاران باوفایش قرار داریم و من این روز  را به شما عزیزان ، ملت شریف  هزاره و افغانستان ،  خانواده های شهدا  و خانواده محترم رهبر شهید  تبریک و تسلیت عرض میدارم .

       چندین بهار  مزرعه ما زرد مانده است         برگونه های برگ  غم و درد مانده است

       ما مانده ایم " مانده "  دراین جویبار سرد       از سرو های سبز فقط گرد مانده است

      این باغ پر شگوفه تر از پار میشود             آیا کلنگ و بیلی از آن مرد مانده است ؟

موضوع  کنفرانس امروزی  " مزاری ، عدالت و حق خواهی "

سه کلمه  به یک معنی   مزاری  خواهان عدالت  و حق خواهی  بازهم  عدالت خواستن  ،  و عدالت زمانی تامین میشود که  حق خواسته شده ، داده شود  و زمانی که حق داده شد  عدالت تامین می شود، وقتیکه  عدالت تامین شد  آرمان مزاری  بزرگ برآورده میشود .

جمله زیبای  رهبر شهید  که میفرماید :

ما میخواهیم ستم های چندین قرنه بر مردم افغانستان  پایان یابد و جامعه یی بوجود آید که در آن از تبعیض ، برتری گری ، تفاخر و افزون خواهی خبری نباشد  و کلیه مردم افغانستان  از هر قوم و نژاد و با هر رنگ و زبان برادرانه و برابر زندگی کنند.

این یکی از صد ها فرمایشات و آرمانهای  مزاری بزرگ است .  اگر ما  به این فرمایش  یا خواسته  رهبر شهید دقت نمائیم  پی میبریم که  مزاری  بزرگ  افغانستان را  تنها  بهشتی برای هزاره  ها نمیخواست  بلکه او آرمانش این بود که افغانستان به بهشتی تبدیل شود  که  کلیه مردم افغانستان  از هر قوم و نژاد و هر نسل و رنگ و زبان  در آن  به آسایش  دست یابند .

مزاری  شهید بر این باور بود  که  در افغانستان  تمام مردم  تحت ظلم  واقع شده و ستم کشیده اند.  او بار ها  در صحبت هایش  میفرمود که  همه مردم  اسیر دروازه  یک خانواده و اطرافیانش  بوده اند .   رهبر شهید گاهی  ظلم و قتل عام  عبدالرحمن را  بر مردم هزاره به رخ برادران پشتون  نکشید .  بابه مزاری  گاهی  ظلم و ستم خاندان  یحیی را به  ملت پشتون نسبت نداد .  رهبر شهید اصلا  زور گویی ها و انحصار طلبی های  حکومت وقت مجاهدین  را به  ملیت خاصی ربط نداد .

بلکه رهبر شهید  آرمان و تقاضایش این بود  که عدالت در افغانستان زمانی تامین میشود که تمام ملیت های ساکن در کشور به حقوق شان برسند .  و این حقوق  مربوط به قوم و مذهب خاصی نبود  بلکه  برای منافع تمام مردم افغانستان  بود .

امروز که افغانستان در آتش کینه  تروریزم میسوزد ،  اگر این آتش  بدن هزاره  را میسوزاند ، حرارتش  بر پشتون هم اثر میگزارد و دودش  در چشمان  تاجک و ازبک و ترکمن هم میرود .  پس تمام کشور و تمام ملیت های ساکن دراین کشور  از این آتش افروخته  در عذاب اند و رنج میکشند . 

رهبر شهید اگر عدالت را در افغانستان میخواست و حقوق ملیت های ساکن دراین سرزمین را مطالبه میکرد ، براین باور بود که عدالت ، با رسیدن  ملیت ها به حقوق شان تامین میشود  و  یگانه راه  حل مشکل اساسی کشور پذیرفتن  ملیت ها توسط همدیگر است .

رهبر شهید در هر مصاحبه و سخنرانی اش با ادامه جنگ مخالفت نشان میداد و میفرمود که جنگ راه حل نیست بلکه  تفاهم و پذیرفتن همدیگر  راه حل اساسی  تمام معضلات کشور است .

پذیرفتن همدیگر  به معنی  واقعی .  امروز اگر حکومت آقای کرزی  داد از تامین عدالت و دموکراسی  میزند و برای تامین حقوق ملیت ها  سینه چاک میکند ، یک فریب است .  ما دیدیم که  خود رئیس جمهور فیصدی  کامل را که  برای پیروزی یک رئیس جمهور کافی باشد  بدست نیاورد  ولی  در تقلب  و باند بازی  به پیروزی رسید در حالیکه همه ملیت ها اورا پذیرفتند و تحمل کردند  اما وقتیکه در غزنی  یازده وکیل از مردم هزاره  با ارای بلند  راهی پارلمان شدند  جناب رئیس جمهور شخصأ واکنش نشان داد که در غزنی  عدالت تامین نشده است  و اننتخابات  شفاف نبوده .  این است  تحمل نداشتن  همدیگر ،  در تمام دوران حکومت های مختلف  دانشگاه های افغانستان  با فیصدی بالای از برادران پشتون  که بیشتر با واسطه و حق تلفی دیگران که حتی بیشتر شان تذکره تابعیت هم نداشتند، راه می یافتند  برای دیگران قابل تحمل بود و بدون اعتراض  دیگر اقوام  به پیش میرفت ، ولی امسال که  به علت های مشخص و روشن برادران پشتون  با فیصدی خیلی کمی در دانشگاه های کشور راه یافته اند ، واکنش نشان داده و بر نتایج کانکور  اعتراض نموده و دست به تظاهرات میزنند و این نتایج را غیر منصفانه مینامند . این است  تحمل نداشتن همدیگر .

من بار ها  در صحبت هایم عرض کرده ام  و امروز باز هم عرض مینمایم که  ما  دیگران را دوصد سال  تحمل کردیم  ولی دیگران چرا مارا  یک سال تحمل نمیتوانید ؟  ما دیگران را بار ها تحمل کردیم  و پذیرفتیم  ، دیگران  چرا یکبار مارا تحمل نمیکنند و نمی پذیرند ؟  سرباز ما  یک عمر  برای  افسر دیگران   ادای احترام کرد و سلامی داد ، سرباز دیگران چرا یکبار برای  افسر ما سلامی داده نمیتواند؟ ما سالها تابع امر والی و ولسوال دیگران بودیم  ، دیگران چرا یکبار از والی و ولسوال ما تابعیت نمیکنند؟

برادر و هموطن عزیز !  به گفته  مزاری بزرگ  راه حل معضله افغانستان در تحمل همدیگر است ، هیچ ملیتی به تنهایی نجات بخش کشور و مردم این سرزمین از این باطلاق تباهی  نمیتواند باشد و توان این چنین کار را ندارد  مگر اینکه  همه دست در دست هم دهند و در صف واحد  در مقابل  تمام مشکلات  استادگی نمایند .

وقتیکه  در رنج و غم کشور  تمام ملیت ها شریک اند وقتیکه  در خاموش کردن آتش  همه سهم میگیرند پس باید در امتیازات و افتخارات هم همگی شریک باشند .   

رهبر شهید مزاری  در شرایطی  پرچم  عدالت خواهی را در سرزمین  بی عدالتی  به نام افغانستان  بر افراشت  و فریاد  عدالت اجتماعی را سرداد که  مردمش با چنین جملات و کلمات آشنایی نداشتند و دولت مردانش  پاسخ  این  تقاضا را با گلوله میدادند وتحفه مطالبه کننده یا چوبه دار بود یا  گوشه زندان .

اما  به گفته استاد شفق ، مزاری از یک مشت  جوالی و کسبه کار تحقیر شده و ستم کشیده در غرب کابل  نیروی  را ساخت  و با پشتیبانی این نیروی در ظاهر لاغر و ضعیف اندام  ولی در باطن همچون کوه استوار و همچون فولاد محکم  پرچم عدالت خواهی را  در همان شرایط حساس  و خفقان بر افراشت  که تا امروز این پرچم  بر افراشته مانده و مزاری  از گوشه غرب کابل  به مزاری جهانی تبدیل شد و عدالت خواهی  مزاری  باعث شد که  فرزندان ملیت های محروم  به پله های بلند علم و دانش راه یابند و حق به حقدار برسد ، بگذار که دیگران ناله سردهند و سینه چاک نمایند.

من بر این باور هستم  که تمام حرکت های مردمی و این نتیجه های که فرزندان مردم ما  کمایی میکنند ، تمام از برکت  یک جمله  زیبای  بابه  است که گفت من میخواهم که دیگر هزاره بودن جرم نباشد . و این کلمه  چنان تاثیری بر روان نسل هزاره گذاشت  که امروز هزاره بودن نه تنها برای  هر فرزند هزاره و در هر گوشه از این کره خاکی  باعث افتخار است بلکه دیگران با ادای کلمات هزارگی افتخار میکنند که هزارگی یاد دارد .

رهبر شهید  نه تنها مخالف  نژاد پرستی و برتری جویی نژادی نبود بلکه در مورد تبعیض  مذهبی نیز واضح و اشکار در صحبت هایش میفرمود .

در سخنرانی  که  رهبر شهید در سال 1372  در حضور سران اقوام تاجک و شمالی  داشت  میفرماید که : من هیج وقت نه شیعه گفته ام و نه سنی  و نه بعد ازاین  میگویم ، چون شیعه و سنی  یک بازی است و این بازی قدرت ها است .

ما شاهد بودیم  که  دشمنان مردم و سرزمین افغانستان  سخت تلاش  نمودند  تا ازاین موضوع  استفاده کنند و میان اقوام و ملیت ها به نام مذهب  نفاق بیندازند ولی در حقیقت  برنامه دشمن دراین راستا عملی نشد . حتی در شدید ترین شرایط جنگ های غرب کابل  این توطئه دشمنان مردم  افغانستان  جنبه عملی نگرفت و ما دیدیم که دسته یی از شیعیان درمقابل مردم ما و در سنگر های مخالف مردم ما قرار گرفتند  و شمار زیادی از  برادران  سنی ما از ملیت های مختلف  در کنار رهبر شهید  متعهد استادند و در مقابل حکومت  انحصار طلب وقت  از آرمان های رهبر شهید دفاع نمودند .

در افغانستان  این موضوع  موفق نشد  و در آینده هم  به علت بیداری ملت شریف افغانستان  این  موضوع  موفق نخواهد شد و اختلافات مذهبی  گاهی هم  دامنگیر مردم  افغانستان انشا الله که نخواهد شد .

لذا دشمن برای سرکوبی مردم ما  در خارج از افغانستان برنامه ریزی را شروع کردند  و مدت بیشتر از ده سال است که مردم ما را در پاکستان زیر پوشش این تعصبات  کور وبی هدف قتل عام میکنند.

همگی اطلاع دارید که مردم ما در شهر کویته پاکستان  در این سالها  با مشکلات زیادی  دست و پنجه نرم میکنند ، دشمنان مردم درتلاش اند  که  به علت نبود رهبری واحد و خرد مند  در صفوف مردم ما  درز ایجاد کنند و به بهانه های مختلف  مردم ما را زیر نام مذهب  به خاک و خون بکشانند.

سوال مهم اینجا است که

چرا ما هزاره ها  در پاکستان  کشته میشویم ؟

همه میدانیم که در پاکستان جنگ های گوناگون راه انداخته شده است ،  سرزمین پاکستان  به مرض طاعون گرفتار شده است که  در هر شهر کشت و کشتار است . در پشاور در کراچی  در پنجاب و در همه نقاط این کشور آتش  خانمانسوزی  افروخته شده  است  که دامن گیر هر قوم و قبیله و ملیت شده   ولی در بیشتر ازاین مناطق دلایل مختلف و مشخص وجود دارد .

در کراچی بزرگترین شهر تجاری  پاکستان ، بیشتر جنگ  اقتصادی است ، هر قوم  میخواهد  براین شهر بزرگ که شه رگ اقتصادی پاکستان است  تسلط داشته باشد ،  جنگ های کراچی  نه جنگ قومی است  و نه جنگ مذهبی و عقیدتی  بلکه جنگ مافیای اقتصادی است  تا  با تسلط بر کراچی  شاهرگ اقتصادی پاکستان را  در اختیار خود گیرند .  هر قومی  که  قوم دیگری را مانع  فکر کند  با حملات تروریستی از سر راه شان برمیدارند. شهر کراچی  به یک شهر کاملآ نظامی میماند که هرشخص و هر خانه  درای اسلحه است و هر حزب سیاسی نیروی نظامی و تروریستی مسلح در اختیار دارند و روی این موضوع  بیش از سی سال است که کار جریان داشته است . و جنگ در کراچی از اغاز دهه نود میلادی تا کنون به روش های مختلف ادامه دارد .

در سرحد و پشاور دو دهه پیشتر  جنگ مافیای مواد مخدر بود  ولی پس از سقوط نظام طالبان  در افغانستان ، مناطق قبایلی  هم مرز با افغانستان  به پناگاه  تروریزم  بین المللی تبدیل شده است  و انها برای بقای خود  در تلاش اند که نا امنی های را در مناطق و شهرهای مختلف این نواحی ایجاد کنند  تا دولت  مرکزی و ایالتی علیه انها اقداماتی  نکنند . و از این گذشته این مناطق قبایلی هیچ زمانی  به طور قطعی و کامل  زیر کنترول دولت مرکزی و یا  ایالتی  پاکستان نبوده  بلکه بنام قبایل آزاد شناخته میشد ، مردم آن  از طریق حکومت های افغانستان و پاکستان کمک تسلیحاتی میشدند و انها تابع قوانین هیچ کشوری نبودند .

اما چرا کویته ؟

برعکس مناطق کراچی و سرحد و قبایل  در بلوچستان نظام  نوابی و سرداری  حکم فرما بوده و است  وتا امروز  همین سردار ها و نواب ها  بر گرده سیاسی و اقتصادی  مردم بلوچ  سوار هستند و حکومت میکنند  و هر سردار و نواب  در منطقه خود حاکم مطلق است ، در حالیکه  سپاه صحابه و لشکر جنگوی  احزاب تند رو عقیدتی  با مسلک وهابی هستند  که  عقیده انها با نظام سرداری و نوابی مخالف است ، پس در یک نظام  سرداری  چگونه ممکن است  که چنین مفکوره یی رشد کند  که خود خطری برای  بقای نظام باشد و در مخالفت با نظام رایج قرار داشته باشد .

موضوع دیگر اینکه سپاه صحابه  در اواخر دهه  هشتاد میلادی در شهر جنگ  یکی از شهر های پنجاب تاسیس شد ، و لشکر جنگوی در اوایل دهه نود در همان شهر تاسیس شد که بیشتر اعضای این احزاب  اهالی پنجاب بودند .  لشکر جنگوی در بین پشتون ها و بلوچ ها نه نفوذ داشتند و نه طرفدار و بلوچ های که از نگاه عقیدتی  کاملا نا اگاه و بیسواد بودند که بدون اجازه سردار جرئت نان خوردن را نداشتند . و سرداران  بلوچ  خواهان  پیاده شدن نظام بنیاد گرای  اسلامی در مناطق شان نبودند و نه هستند چون بنیاد گرایی اسلامی با نظام سرداری  در تضاد است .

پس به باور من  دلایلی  چندی  در کنار هم قرار گرفت تا  خانه امن  هزاره  ها در کویته را به  نا امن ترین نقاط روی زمین تبدیل کرده  .

1 ــ رشد غیر قابل تحمل  علمی و فرهنگی  جوانان و نسل جدید هزاره  در کویته .  این موضوع  یکی از نکات مهمی است که  هزاره ها  در مدت دو دهه  در هر اداره  و موسسه دولتی  بلوچستان  راه یافتند ،  با لیاقت و صلاحیت که داشتند  در هر میدان  رشد سریع نمود و بر پله های بالا گام گذاشتند .  ده ها افسر در پولیس شهری ،  شریک شدن در دو حلقه انتخاباتی  ایالتی ، راه یافتن در شورای ملی پاکستان  به نمایندگی از شهر کویته که بیشتر مردمش  دیگر اقوام است .  رشد و فعالیت در عرصه سیاسی  و فرهنگی . و بیش از پنجاه هزار دانشجو و محصل در دستگاه ها و مکتب های تحصیلی بلوچستان . اینها همه  غیر قابل تحمل برای مخالفین بوده و است .

2 ــ رشد به یکباره اقتصادی ،  در دو دهه  هزاره ها در هر بازار اقتصادی  کویته شریک شدند ،  مارکیت های  بزرگ  لیاقت بازار و عبدالستار رود  که مرکز تجاری  کویته به حساب می ایند در اختیار هزاره ها قرار گرفت . تعمیر خانه های مجلل به سیستم جدید ،  رشد  قابل ملاحظه  منطقه هزاره تاون  که دشمن  هر روز  از این مناطق  دیدن میکرد و  به نام  کهنه فروش و نان خشک جمع گر تا شیر فروش  همگی  این تحول و تغییر هزاره ها را  که برایشان غیر قابل تحمل بود مشاهده میکردند .

در غیر از این دو مناطق  در نواحی  سریاب رود  و بای پاس شرقی  سرمایه داران بزرگ هزاره  زمین های زیادی را خریداری و کارخانه های  بزرگ تولید  روغن و آرد را تعمیر نموده بودند  که این حرکت ها  تمام  دشمن را حساس ساخت. در صورتیکه سرمایه که  در دست هزاره ها قرار میگرفت از تلاش شبانه روزی فرزندان هزاره  در هوای سوزان  کشور های عربی و بعد اروپا و آستر لیا تامین میشد اما دشمنان کوردل مردم ما  این را جنبه سیاسی داده و تبلیغات مینمودند که  ایران هزاره ها را از نگاه اقتصادی کمک میکند تا بر شهر کویته مسلط شوند . و این کمک ایران است  که اینها اینقدر سریع رشد میکنند.

3 ــ رشد یکبارگی  نفوس هزاره ها  در دو نقطه حساس غربی و شرقی شهر .

با اغاز تقسیم بندی هزاره ها  به مناطق علمدار رود و هزاره تاون ،  شماری از دشمنان این مردم در دهه نود میلادی  درد خود را در نوشته های که در روزنامه های محلی کویته نشر میشد  اظهار میداشتند و  میگفتند که این قوم  تصمیم  دارد که کویته را در محاصره خود قرار دهند  و از دو طرف خود را به کوه چسپانده اند تا در آینده مناطق حساس و استراتژیک شهر کویته را در اختیار داشته باشند .  اما مردم ما غافل از پیش آمد های کنونی  فکر چندانی دراین موارد نکردند.

4 ـ  حساسیت در مقابل نفوذ  فرهنگی جمهوری اسلامی  ایران که در مناطق  هزاره ها ، زیر نام مدرسه و مکتب جمهوری اسلامی و تجلیل از روزهای  ملی و رسمی  دولت ایران انجام میشود  . از این موضوع دشمنان استفاده نموده  و به بهانه مخالفت با نفوذ دولت ایران  علیه هزاره ها واکنش نشان میدهند.درحالیکه ایرانی ها   تمام این فعالیت ها را نه با خواست هزاره ها ، بلکه  با اجازه و توافق  حکومت و نظام های سیاسی پاکستان انجام داده ومیدهند.

دشمنی های  مذهبی درحالیکه در سرتاسر پاکستان  یکی از موضوعات  خطرناک به شمار می رود و این یک واقعیت است که در مناطق دیگر پاکستان  تضاد های مذهبی  زیاد شدت دارد  در پاره چنار  در گلگت  در پنجاب  چون انها  از قدیم  بین خود عداوت ها و دشمنی های داشتند و دارند ، اما درکویته این موضوع کمتر از آن  حدی است که تبلیغات میشود و پوشش داده میشود التبه که نمیتوان انکار کرد که اصلا و جود ندارد  اما  من بر این باورم که این قتل ها  تنها جنبه  مذهبی ندارد بلکه بیشتر از جنبه مذهبی  جنبه  اقتصادی و تحمل نکردم ما توسط همسایه ها در بلوچستان است که توان تحمل و دیدن این همه تغییرات و رشد غیر قابل تصور  را در مردم ما ندارند.

لذا به نظر من  قضایای قتل عام هزاره ها  بیشتر به علت های بالا وابسته است که  دست همین نواب ها و سرداران  قبایل موجود در بلوچستان بالخصوص انهائیکه  در شهر کویته نفوذ دارند ، پشت این قتل عام ها دخیل است  و رنگ و بوی مذهبی دادن  این کشتارها یک برنامه طراحی شده است که فقط از آن بهره برداری میشود. ودر غیر آن  هزاره ها  بیش از یک قرن است که دراین سرزمین زندگی میکنند همین مراسم ها را داشتند و همین برنامه های مذهبی شان بوده  و درآن وقت هم  هزاره شیعه بود و پشتون و بلوچ سنی  .  لذا  به فرموده رهبر شهید  فقط  شعار ها مذهبی  است اما اهداف چیز دیگر است  که زیر پوشش نام مذهب صورت میگیرد که در حقیقت هدف همان نابودی و یا فراری کردن هزاره ها  و  اشغال  مناطق هزاره ها  توسط نواب ها و سرداران  است که با عملی شدن این برنامه شوم  هر سرداری ملیارد ها دلار صاحب خواهند شد. 

بنا اگر مردم ما در سرتاسر جهان هدفمند  حرکت نمایند و بیدار باشند و برادران ما را در کویته تنها نگذارند و صدای شان را  به گوش جهانیان برسانند ، در هر کشوری که هستند  فعالیت های سیاسی و اجتماعی داشته باشند . دیگر به یاری خداوند  این برنامه های دشمن  هرگز عملی نخواهند شد . چون امروز با عصر یک قرن پیش تفاوت میکند   که شصت و دو درصد مردم ما قتل عام شد ، نه کسی آن وقت صدای آنها را شنید و  تاکنون هم کسی اگاهی ندارد ، بلکه امروز مردم ما  در جهان ارتباطات خوبی دارند ، دسترسی در مطبوعات دارند ، رسانه ها  با مردم ما است و این ها همه باعث شکست برنامه های دشمن است .  دوستان  من  یک چیزی را میخواهم برایتان عرض کنم   و آن اینکه  فرموده بابه شهید است که  در سرنوشت تان همیش حساس باشید . امروز کویته  سرنوشت مردم ما است ، کویته  امروز همان افشار و غرب کابل دیروز است .  کویته امروز  همان  بامیان و یکاولنگ دیروز است .  کویته امروز همان  ارزگان و دایه  پریروز است . همان گونه که مردم کویته  در دهه نود میلادی در کنار رهبر شهید و مردم غرب کابل استادند و انها را یاری نمودند و پس از سقوط غرب کابل ، مهاجرین غرب کابل را با آغوش برادری  در بغل گرفتند ، امروز وظیفه تو فرزند هزاره ، در هر کجای دنیا که هستی  است  که  به یاری خواهران وبرادرانت در کویته بشتاب  چون تباهی کویته تباهی نام هزاره از پاکستان است و شکست انها  شکست هزاره .  لذا  دوستان همیش در صحنه باشند  در همایش ها و تظاهرات  ها و اعتصاب ها  شرکت نمایند ، دین خود را ادا نمایند  و با حضور شان  و فعالیت های شان در راه خدمت به مردم ،  بیداری و حساس بودن در سرنوشت شان را به نمایش بگذارند.

در اخیر یکبار دیگر  دورد  میفرستم بر روح پاک شهدا و رهبر شهید  پرچمدار عدالت اجتماعی بابه مزاری شهید (رح)

والسلام علیکم ورحمت الله و برکاته